حسین حسین ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

ادم برفی کوچولو

این یه هفته...

سلام مامان طلا خوبی ناناز مامان  فدای شیرین زبونیات بشم که اینقدر نازی دیروز نوبت استخر داشتی حسابی بهت خوش گذشته بود لپات گل انداخته بود  بابایی میگفت کلی بازی کردی و خسته شدی امروزم باید میرفتی ولی به خاطر امتحان باباجون کنسل شد امروزم ناهار برای بابایی جون خورش کرفس گذاشتم  من و تو هم میخواییم بریم خونه ی مامانی تو پیش خاله فاطی میمونی و من و مامانی میخواییم بریم بازار و خیاطی وای اصلا حوصله ندارم تو این گرما برم بیرون  ولی چیکار کنم باید برم دیگه این هفته هم یه هفته ی پر استرسه  اخه بابایی چندتا امتحان داره ولی بابایی جون زرنگه قبلا خونده ولی چیکار کنیم استرسه دیگه یه دفعه ای میاد اخه منو بابایی جون هر وقت هر...
28 خرداد 1391

روز مره گی

سلام فندق طلایی خوبی عسلم خدا رو شکر دیشب مامانی اومد خونمون خیلی خوش گذشت ولی هر کاری کردیم نموند با اینکه تنها بود ولی نموند..... من دلم مامانمو میخواد یه دفعه ای دلم براش خیلی تنگ شد میخوام بشینم گریه کنم خدا جونم همه ی مامانای دنیا رو برای بچه هاشون نگه دار اون مامانای نازی ام که مریضن زودتر خوبه خوبشون کن الاهی امین... راستی دایی امیر دیشب تهران بود بهش گفته بودم یه کافی جوش برام بیاره که برای پا گشایی هدیه بدم به خانومش خیلی ناز و خوشگل بود دستش بی بلا  عکسشم برات میذارم امروزم کلاس دارم و موضوع بحث امروز پای منه خدا به دادم برسه که از پسش بر بیام ناهارم یه قرمه سبزیه خوشمزه درست کردم ودیگه اینکه دور سرت میگردم قدم به قدم بوس بوس...
26 خرداد 1391

بدون عنوان

سلام ناز دلم خوبی منم خوبم خدارو شکر خلاصه بعد از یه هفته ی پر استرس و اعصاب خوردی یکی دو روزه یه کم ارومم خدا کنه همیشه اینقدر ارامش داشته باشم بگذریم امروز بابا جون روزه است و منم یه افطاریه خوشمزه براش درست کردم دستم بی بلا الانم من و تو باید سوار ماشین بشیم و بربم دنبال مامانی که بریم بقیع اخه بابایی امروز حال نداره فردا هم یه عالمه کار دارم بعدا میام و برات مینویسم دوست دارم عشق مامان ...
25 خرداد 1391

فقط سلام

سلام سلام سلام سلام سلام  فقط سلام خوبی مامانی خدا رو شکر منکه خیلی خیلی خوبم مامانی امروز خیلی خوشحالم تو پست خصوصی برات مینویسم چرا از خوشحالی دارم خفه میشم دوست دارم یه دنیا بابایی جونتم دوست دارم یه عالمه دست بابایی درد نکنه که این قدر همراه و همدرد ماست محسن جون عاشقتم ممممممممممممممیمیرم برات بوس برا هر دوتاتون ...
24 خرداد 1391

بدون عنوان

سلام حسین عسلی خوبی صبحت قشنگ البته الان خواب خوابی حتما داری خوابای خوب میبینی فدات که اینقدر ناز خوابیدی واااااااااااااااای که این چند روزه چقدر سرمون شلوغ بود اخه مامان جون اینا اومده بودن و البته عمو مجتبی اینا بعد از 6 سال اومده بودن و... بگذریم کلی بهمون خوش گذشت والبته به تو بیشتر و اینکه دیروز با بابایی جون رفته بودی استخر و کلی بهت خوش گذشت و کلی خسته شدی و امشب خونه ی خاله فاطی شام دعوتیم به مناسبت پاگشای کوثر جون واینکه صبحونه خورده نخورده باید برم کمکش چون کلی کار داره ودیگه اینکه دیروز خودم سلیقه و عشق به خرج دادم وبرای بابایی جون مربای توت فرنگی درست کردم اخه بابایی  عاشق مربای توت فرنگیه و خیلیم خوشگل و خوشمزه شد و از ...
21 خرداد 1391